هو البدیع

شاید زمانی که حضرت نوح (ع) و مومنان بازمانده از نسل بشر پس از آن طوفان مهیب و عذاب الهی با کشتی خود به ساحل امن نشستند، تصور نمی کردند که روزگاری بر بشر بگذرد که نسل های آن ها، جنگ هایی به راه بیندازند که میلیون ها نفر قربانی به جای گذارد و اعمال و رفتارهایی را بی محابا و آزادانه رواج دهند و ظلم ها و بی عدالتی هایی در حق یکدیگر روا دارند که حتی از شان پست ترین حیواناتی که همراه خود در کشتی داشتند نیز به دور است. آری؛ این سرنوشت شوم بشر در طول تاریخ است که با دوری از تعالیم و نصایح رسولان الهی و دشمنی با شرایع و دستورات خداوند و سرسپردن به وسوسه های شیطان و القائات نفس اماره برای خود رقم زده است. در این راستا، بشر امروز نیز گرفتار مناسبات بر آمده از یک تمدن عالم گیر نفسانی و پر زرق و برق شده که در برهوت زندگی مادی صرف با عالم های خیالی و پوچی که برایش ایجاد نموده، ضربات مهلکی را بر فطرتش وارد نموده و وی را گرفتار سردرگمی و درد ناپیدای بی عالمی کرده است و این ها همه در کنار انبوه ظلم ها و بی عدالتی های آشکار و پنهانی است که بر بشر امروز روا می شود. اما در این بین جریان حق همواره در پی این بوده که انسان را به خود آورده و متوجه مبدا و مقصد حیات خویش نماید و از اغواگری شیاطین و نفس محفوظ بدارد. به یقین نقطه عطف تاریخ بشر و جریان حق، ظهور پیامبر عظیم الشان اسلام است که علی رغم اینکه با کارشکنی ها و عنادهای فراوان همراه بود، اما بذر نهالی را در زمین فطرت بشریت نهاد که با مجاهدت ها، فداکاری ها و نثار خون پیروان حق، آبیاری شده و تا قرن ها بعد به تدریج در کنار جریان تاریخی باطل رشد کرده و به شجره طیبه ای تنومند تبدیل گردد. آری؛ سنتی الهی است که از برتری نهایی اهل حق بر باطل خبر می دهد. سنتی که برای آن تبدیل و تغییری نیست. و اینک و در عصر حاضر، در ظلمات برخاسته از تسلط نیروهای باطل و تمدن عالم گیر مادی بر جهان امروز که عملا بر همه جا سیطره یافته است، حادثه ای شگرف و تامل بر انگیز به وقوع پیوست که تعبیر و تفسیر برتری اهل حق بر باطل را بر اذهان و قلوب مستضعفان عالم متبادر ساخت؛ انقلاب اسلامی در کهن سرزمین ایران. انقلابی که میراث دار تلاش انبیاء و نوید بخش نابودی باطل و تفوق صالحان بوده و پیام آور امکان احیای شریعت اصیل الهی و حاکمیت ولی خدا بر تمام عالم است. احیایی که فطرت و سعادت واقعی بشر را هدف قرار داده و انسان ها را از عالم سفلی به عالم اعلی فرا می خواند و لزوم این سخن را بیش از پیش برای آدمیان آشکار می کند که:

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.

و امروز بر ماست که در راه این حرکت مقدس تاریخی، جریان حق را یاری کرده و از طریق اندیشه ورزی در حوزه های مختلف، قدمی هر چند کوچک در راه تحقق این آرمان بزرگ بر داریم.